این ترانه به نظر میرسه که یک احساس عمیق و دلتنگی را به تصویر میکشد. پویان که ترانه را خوانده، درگیر احساساتی است که شبها آرام نمیگیرد و احساسش مثل آتشی است که شهر را دربرگرفته است. او به شدت تو را میخواهد، به حدی که گاهی او را نمیشناسند. او به اندازهای شبیه تو شده است که مردم از او درباره حالش میپرسند.
یه جور دل واپست می شم که ش ب آر وم نمی یره
داره میسوزه احساسم این آتیش شهرو میگیره
تورو میخوام به حدی که منو گاهی نمیشناسن
شد م اون قدر شبیه ت که میپرس ن ح التو از م ن
یه وق تایی تور و دید ن د یگه در ح د رو یا نی ست
بر ای بودن ت پی شم دی گه م زی تو دن یا نی ست
یه وقتا یی تو رو دی دن د یگه در ح د رو یا نیس ت
برای بو دنت پی شم دیگه مر زی تو د نیا نی ست
یه وقتا یی ت ورو دید ن دیگ ه در حد ر ویا نیس ت
برای بود نت پی شم د یگه مر زی تو دنی ا نیست
یه وقت ایی تو رو دی دن د یگه در ح د روی ا نیس ت
برای بو دنت پیش م دی گه مرز ی تو د یا نیست
تورو اونق در میخو امو می ذارم رو چش مامو
یه روز می شه دس تاتو میذا رم تو دس تامو
بذ ار دیو ونه باش م م ن ب ذار جون م بر ه از د ست
تو ای ن شب ای بی فر دا نم یزارم بر ی از دست
بذار دی وونه باش م م ن ب ذار ج ونم بر ه از دست
تو این ش بای بی فر دا نمی زارم بر ی از دس ت
یه وقت ایی تو رو دی دن دی گه در حد رو یا نیس ت
برای بودن ت پی شم دیگه م رزی تو د نیا نیست